مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

دختری همتای خورشید

روزت مبارک

سلام دخترک نازم دیروز روز تولد حضرت معصومه بود که این روز به نام روز دختر معروفه  دختر کوچولوی نازم روزت مبارک انشالله که بتونی یه دختر خوب باشی و حضرت معصومه رو تو زندگی الگو خودت قرار بدی چند روز بود تب داشتی هیچ علامتی دیگه ای هم نداشتی من نمیدونم این تب از کجا میاد خیلی غرغرو شدی و غذا هم که اصلا نمیخوری شبا هم حسابی اذیت میکنی خلاصه مادر نمیدونم چت شده دلم دیگه داره ریش میشه دیگه طاقت بی تابیت رو ندارم نمیدونم چی شده راستی خانمی بازم خدا لطف کرد و دندون ششم هم برات هدیه فرستاد دیگه دهنت داره پر دندون میشه یه چیز دیگه هم بگم فردا قراره بریم خونه مامان جان تو رو خدا اون جا بچه خوبی باش که همه نخواند بگند چه بچه بد اخلاقیه و م...
29 شهريور 1391

دندون پنجم

خدای مهربون بازم پری دندون رو فرستاد تا یه مروارید سفید دیگه تو لثه های کوچولوت بذاره عزیزم از وقتی دندونات در اومده زیباییت هزاز برابر شده هر وقت میخندی دو تا دندون پایینیت حسابی خنده ات رو زیبا میکنه دلم میخواد بخورمت عزیزم  خیلی مواظب دندونای کوچولوت باش  
25 شهريور 1391

مروری بر خاطرات

تا الان هیچ وقت فرصت نکردم عکسی ازت تو وبلاگت بذارم امروز قصد کردم مروری بر خاطرات این یک سال داشته باشم این عکس اولین روزیه که به دنیا اومدی   تو این عکس دو ماهه بودی مهرسا و تخت جمشید تو دو ماهگی     اینجا تازه یاد گرفته بودی دمر بشی شما و مهسا تو شب یلدا و اما بعد از یه آب تنی درست و حسابی اولین شمال رفتن شما در 22 بهمن 90 اخرین روزای سال 90 یک گل ده گل صدها گل فروردین 91 پارک ملت یک گل میون صدهاگل شما و دوستات خونه خاله لیلا مامان پرنسس آروشا   التماس دعا داریم حاج خانم هنوز چهار دست پا یاد نگرفته رفتی تو میز تلویزیون این چه...
18 شهريور 1391

تولدت مبارک

سلام عزیزم  چقدر زود گذشت باورم نمیشه یک سال گذشت انگار همین دیروز بود که بعد از یک ماه که تمام جوابها منفی بود یه روز جمعه که حسابی حالم بد بود و سرم گیج میرفت بلاخره معلوم شد موجود کوچولویی داره تو وجود من شکل میگیره باورم نمیشد دارم مادر میشم چه احساس شیرینی بودنمیدونستم حس مادری که میگن یعنی همینه؟استرس اضطراب که نکنه نتونم اون طور که شایسته است مادر باشم روزای پر استرس و امید صبح هایی که معده ام می اومد تو دهنم و نگاه های مضطرب بابا که سعی میکرد نشون نده نگرانه ولی بود شنیدن صدایی شبیه دویدن اسب تند تند که گفتند صدای قلب کوچولو تو که داره به دنیا میگه من هستم من دارم میام و انتظار برا اینکه ماه بعد بشه و برم پیش دکتر تا صدای ...
18 شهريور 1391

اولین قدم

سلام دختر گلم  تاتی تاتی تاتی اروم و اهسته با پاهای کاملا باز با کلی ترس با احتیاط کامل اروم اروم قدم برداشتی بالاخره اولین قدم هات رو برداشتی چهارشنبه 8 شهریور ساعت 7 شب اروم اروم دو سه قدم برداشتی وای مامانی اون قدر ذوق کردم هر روز که بزرگتر میشی و هر کار جدیدی که یاد میگیری کلی ذوق میکنم هر  بار کلی قند تو دلم آب میشه میدونم اخرش دیابت نوع نی نی میگیرم   من و بابایی هم دیشب ( پنج شنبه) به ذوق قدم هات رفتیم باغ سپهسالار و برا شما یه جفت کفش خریدیم بعد که برگشتیم خونه شما دوباره کلی راه رفتی اینم عکس اولین کفشی که برات خریدیم دیگه دوران پاپوش سر اومد حالا دیگه وقت کفش پوشیدنه عزیزم عزیزم امیدوارم بزرگترین قدم...
10 شهريور 1391

دندون چهارم

سلام مامانم  حسابی داری بزرگ میشی امشب دیدم دندون چهارمت هم نیش زده مبارکت باشه عزیزم اینم دو تا شعر برا دندونات سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام می خوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم  یواش یواش و بی صدا شدم جزء کباب خورا    چندوقتی بود که لثه هام میخارید اشکای من مثل بارون میبارید حوصله همه سراومد دیگه مامان میگفت که درنمیاد دیگه یهو یه شب با گریه که خوابیدم صبح پاشدم یه چیز خوبی دیدم مروارید سفید و زیبایی بود میخندیدم تو دهنم پیدا بود   الان دیگه کاملا می ایستی خیلی سریع و بدون هیچ درنگی از جات بلند میشی و می ایستی خیلی هم سعی میکنی راه بری ولی هنوز میترسی قربون پاهات برم مواظب خودت باش ...
8 شهريور 1391

طوطی خانم

سلام عزیز دلم  تعجب نکن این اسمیه که خاله برات گذاشته اخه هر کی هر کاری میکنه شما فوری یاد میگیری و انجام میدی چند روز پیش خاله وقتی داشته چاییش رو فوت میکرده شما هم شروع کردی به فوت کردن حالا هم هر وقت بهت میگم فوت کن فوری فوت میکنی محمد دایی هم داشت عطسه میکرد که شما شروع کردی به عطسه کردن و حالا هر وقت میگم عطسه کن سرت رو میبری بالا و با شدت میاری پایین و دهنت رو تا ته باز میکنی صدات رو نازک میکنی و میگی عطسه قربونت برم هر وقت گوشی من یا بابا به دستت میرسه فورا برش میداری و چند بار میزنی رو دکمه هاش و بعد میذاری در گوشت و میگی ایوووووووووووو و بعد چند کلمه دیگه حرف میزنی و یه مدت ساکت میشی و دوباره شورع میکنی به حرف زدن دست...
5 شهريور 1391

پری دندون اومد

سلام دختر گلم بالاخره پری دندون اومد و اولین دندونت رو برات اورد از 5 مرداد سفیدی دندونات از زیر لثه ات پیدا بود ولی هنوز بیرون نیومده بود تا این که روز 11 مرداد  رو لثه ات دست کشیدم و تیزی دندونت رو احساس کردم کلی خوشحال شدم قربونت برم دیگه کباب خور شدی عزیزم حالا دیگه هر وقت اب میخوری دندونات میخوره به لبه لیوان و تیلیک تیلیک صدا میده و انگار قند تو دل مامان آب میشه این یکی از لذت بخش ترین صداهای زندگیمه ولی من باورم نمیشه اون تب وحشتناکی که کردی به خاطر در اوردن دندون بوده باشه عزیزم رویش اولین شکوفه سپید تو دهنت مبارکت باشه انشالله که دندونات همیشه سالم باشه حسابی مواظب مرواریدای تو دهنت باش
5 شهريور 1391
1